اسلایدر

<>

⎝⓿ ⓿⎠ فانی بلاگ ⎝⓿ ⓿⎠

⎝⓿ ⓿⎠ فانی بلاگ ⎝⓿ ⓿⎠
به وبلاگ گروهی فانی بلاگ خوش اومدین. 
قالب وبلاگ
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ⎝⓿⏝⓿⎠ فانی بلاگ ⎝⓿⏝⓿⎠ و آدرس funny-blog.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






روستای پر از آرامش در هلند به نام "گیسورن" که ساکنان آن با استفاده از قایق و یا با عبور از روی پل های چوبی رفت و  آمد می کنند

 

در این روستا هیچ کوچه و خیابانی دیده نمی شود. مسیر رودخانه تنها راه ارتباطی میان مردم این روستاست و با قایقهای خود در آن رفت و آمد می کنند که نه تنها سخت به نظر نمی رسد که بسیار هم هیجان انگیز است!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: پست های جالب، عکس، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, ] [ 14:38 ] [ محمد حسن ]





هفت صبح: شرکت مخابرات ایران، خدمات رایگان متنوعی را برای کاربران تلفن های ثابت در نظر گرفته است اما بسیاری از مردم از این خدمات و نحوه فعال سازی آنها بی خبرند. در ادامه ایمیل جهت اطلاع شما دوستان پرشین استار به این سرویس ها اشاره می کنیم:

 

انتقال مکالمه (Call Diverting) :

 

با این سرویس می توانید هنگامی که با تلفن شما تماس گرفته می شود مکالمه را به یک خط دیگری ثابت یا همراه منتقل کنید و عمل دایورت کردن را انجام دهید. برای این کار شما باید کد زیر را در دستگاه تلفن وارد کنید:

#شماره مورد نظر *۲۱*

بعد از زدن این کد صدایی که می شنوید فرق خواهد کرد، این یعنی اینکه خط شما دایورت شده است. برای غیرفعال کردن این سرویس باید باز گوشی را بردارید و عدد #۲۱# را وارد کنید. در صورتی که مجدد صدای بوق مخصوص را شنیدید، گوشی را قطع کرده و مجدد روشن کنید. در این حالت خط شما کاملا از حالت دایورت خارج شده است.

 

سرویس انتظار مکالمه (Call Waiting) :

 

هنگام مکالمه شخص دیگری به شما تلفن می زند صدای بوق ضعیفی به گوشتان می رسد و شما را آگاه می کند، شما می توانید با کمک این سرویس مکالمه اول خود را موقتا قطع و با شخص ثالث صحبت کنید پس از خاتمه مکالمه یا حین مکالمه می توانید مجددا با شخص اول به صحبت خود ادامه دهید.

برای استفاده از این سرویس شما باید هنگام شنیدن صدای بوق ضعیف با فشاردادن دکمه «Flash» در تلفن های دیجیتال با نفر سوم تماس برقرار کنید. برای بازگشت به گفت و گوی اول می توانید همین کار را تکرار کنید.

 

انتقال مکالمه از خط اشغال به خطوط دیگر (Call Forwarding) :

 

برای اینکه تماس گیرندگان با بوق اشغال مواجه نشوند، می توانید یک یا چند شماره تلفن خود را به مرکز تلفن مربوط اعلام کنید که در صورت اشغال بودن هریک از شماره ها ارتباط به طور خودکار به شماره های بعدی منتقل شود.

برای استفاده از این حالت باید بعد از برداشتن گوشی کد #۴۳* را وارد کنید.

 

سرویس بیدارباش :

 

با اشتراک این سرویس زنگ تلفن در ساعت مشخص شده به صدا درمی آید. برای استفاده از این حالت باید از روش زیر استفاده کنید:

ابتدا *۵۵* را بزنید بعد به ترتیب ساعت و دقیقه را وارد کنید و در آخر # را بزنید.

مثلا می خواهیم در ساعت ۱۴:۳۸ تلفن زنگ بزند، این کد را می زنیم:

۱۴۳۸#*۵۵*

برای غیرفعال کردن این سرویس باید کد #۵۵# را وارد کنید.

 

دایورت بعد از پنج زنگ :

 

با استفاده از این سرویس شما می توانید کاری کنید تا بعد از چهار بار زنگ خوردن گوشی و جواب ندادن به گوشی در زنگ پنجم تلفن به شماره ای دیگر دایورت شود. برای استفاده از این سرویس شما باید از کد زیر استفاده کنید:

#شماره موردنظر *۶۵*

برای غیرفعال کردن این امکان باید کد #۶۵# را وارد کنید.

 

 

 


موضوعات مرتبط: مقاله، تکنولوژی، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, ] [ 14:36 ] [ محمد حسن ]

با برخی کدهای مخفی موبایل آشنا شوید

 

 

 


 

همشهری: تقریبا تمام اپراتورهای تلفن همراه در جهان کدهای ویژه‌ای دارند که به واسطه به‌کارگیری این کدها کاربران می‌توانند میزان کارایی گوشی تلفن همراه خود را بالا برده و بر برخی از قابلیت‌های آن بیفزایند. برخی از این کدها در حقیقت فرامینی هستند که به‌صورت عادی در منوی گوشی تلفن همراه موجود است و استفاده از این کدها در حقیقت به نوعی میانبر برای همان فرامین محسوب می‌شود.

 

کد دایورت :

 

یکی از معروف‌ترین کدها که جزو پرکاربرد‌ترین آنها نیز محسوب می‌شود کد دایورت است. شما می‌توانید با گرفتن کد #915*21* تلفن خود را برای مدت زمانی خاص از دسترس خارج کنید. این سرویس با گرفتن کد #21# کنسل می‌شود.

 

برای دایورت کردن شماره خود روی شماره دیگر می‌توانید از کد #Number*21* استفاده کنید. همچنین با استفاده از کد #094022*67* زمانی که تماس‌های خود را رد می‌کنید پیام شماره مشترک نظر در شبکه موجود نیست برای فرد تماس‌گیرنده پخش خواهد شد. برای خروج از این سرویس کافی است #67# را شماره‌گیری کنید. برای دایورت کردن شماره خود روی شماره دیگر در صورت عدم ‌پاسخگویی از کد # Number*61* استفاده کنید. در این صورت زمانی که شما به تماس‌های خود پاسخ نمی‌دهید شماره شما روی شماره‌ای که در قسمت Number وارد کرده‌اید انتقال می‌یابد. برای دایورت کردن شماره خود روی شماره دیگر در صورت در دسترس نبودن از کد #Number*62* استفاده کنید. در این صورت زمانی که شما در دسترس نباشید شماره شما روی شماره‌ای که در قسمت Number وارد کرده‌اید انتقال می‌یابد.

 

کد ریست کردن :

 

#7780#* RESET گوشی یا همان بازگشت به حالت تنظیمات کارخانه‌ای.

مناسب برای زمانی که گوشی قاطی کرده است. در واقع درایو C گوشی را ریست می‌کند (ریست گوشی بدون حذف برنامه‌ها) بعد از وارد کردن این کد‌، گوشی از شما تقاضای وارد کردن security code را خواهد داشت.

 

#7370#* فرمت گوشی.

مناسب برای زمانی‌که گوشی خیلی خیلی قاطی کرده است. در واقع این کد درایو C گوشی را فرمت می‌کند و البته تمامی برنامه‌ها و فایل‌های موجود روی این درایو از بین خواهد رفت. بعد از وارد کردن این کد‌، گوشی از شما تقاضای وارد کردن security code را خواهد داشت.

 

کد سریال نامبر گوشی :

 

کد #06#* سریال نامبر گوشی یا همان IMEI را نمایش می‌دهد. استفاده از این کد در هنگام خرید گوشی و تطابق آن با شماره سریال موجود روی جعبه گوشی و بدنه دستگاه می‌تواند به شما ثابت کند که گوشی شما اورجینال و آکبند است یا تعمیری و کارکرده است.

 

کلمه IMEI مخفف عبارت International Mobile Equipment Identity و به معنی هویت بین‌المللی دستگاه‌های تلفن همراه است. IMEI یک شماره 15 رقمی است که در هر موبایل منحصر به فرد است و در حقیقت بیانگر هویت دستگاه مورد استفاده در شبکه‌های GSM است.

 

کد #0000#* نمایش سیستم عامل، تاریخ ساخت و مدل گوشی‌های نوکیا را نمایش می‌دهد. استفاده از این کد و نیز مقایسه زمان ساخت با تاریخ خرید گوشی نیز می‌تواند به‌عنوان یکی از فاکتورهای نو بودن یک گوشی محسوب شود.

 

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: مقاله، تکنولوژی، موبایل، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, ] [ 14:28 ] [ محمد حسن ]

هر چند نمره این دانش آموز صفر شد،اما از نظر خیلی ها نمره اش بیست است!

سوال:در کدام جنگ ناپلئون مرد؟

جواب:در آخرین جنگش!

س:اعلامیه استقلال آمریکا در کجا امضا شد؟

ج:در پایین صفحه!

س:علت اصلی طلاق چیست؟

ج:ازدواج!

س:علت اصلی عدم موفقیت ها چیست؟

ج:امتحانات!

س:چه چیز هایی را هرگز نمی توان در صبحانه خورد؟

ج:نهار و شام.

س:چه چیزی شبیه به نبمی از یک سیب است؟

ج:نیم دیگر آن سیب!

س:اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟

ج:خیس خواهد شد

س:یک آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

ج:مشکلی نیست چون شب ها می خوابد!

س:چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

ج:امکان ندارد فیلی را پیدا کنیم که یک دست داشته باشد!

س:اگر در یک دست خود سه سیب و چهار پرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید،روی هم چه خواهید داشت؟

ج:دست های خیلی بزرگ!

س:اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند،چهار نفر آن را در چند ساعت خواهند ساخت؟

ج:هیچ چی،چون اون هشت نفر قبلا دیوار رو ساختن!

س:چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به یک زمین بتونی بزنید بدون آنکه ترک بردارد؟

ج:زمین های بتونی خیلی سخت هستند و ترک بر نمی دارند!

 

 


موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, ] [ 13:37 ] [ زهرا ]

ای بابا انقده چاق شدم دیگه دستم نمیرسه پشتمو بخارونم :(

 

 

خب داشتین می فرمودین ، گوشم با شماس

 

چی بگم والا

 

بجنب مرد ، بعدش باید بری غذا درست کنی

 


 

 


موضوعات مرتبط: عکس، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, ] [ 1:31 ] [ ضحی ]

آموخته ام ...که با پول میشود رختخواب خرید ولی خواب نه,ساعت خرید ولی زمان نه،می توان مقام خرید ولی احترام نه،می توان کتاب خرید ولی دانش نه،دارو خرید ولی سلامتی نه،خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره می توان قلب خرید ولی عشق را نه.

 


آموخته ام ...که تنها کسانی که مرا در زندگی شاد می کند،کسی است که به من می گوید :تو مرا شاد کردی

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت

آموخته ام...که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم ،دعا کنم

 

 

 

 

آموخته ام...که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم

 

 

آموخته ام...که گاهی تمام چیز هایی که یک نفر می خواهد،فقط دستی است برای گرفتن دست او ،و قلبی است برای فهمیدن وی

 

آموخته ام...که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی،شگفت انگیز ترین چیز در بزرگسالی است

آموخته ام...که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است،هرچه به انتهایش نزدیک تر میشویم سریع تر حرکت می کند

آموخته ام ...که پول شخصیت نمی خرد

 

 

آموخته ام...که تنها اتفاقات کوچک رئزانه است که زندگی را تماشایی می کند

 

 


آموخته ام...کهخداوند همه چیز را در یک روز نیافرید.پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز بدست بیاورم؟

 

 

 

 

آموخته ام...که چشم پوشی از حقایق ،آنها را تغییر نمی دهد.

آموخته ام ...که این عشق است که زخم ها را شفا می دهدنه زمان

 


آموخته ام ...که وقتی با کسی رویرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما دارد

آموخته ام ..که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم

 


آموخته ام...که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم

آموخته ام...که فرصت ها هیچ گاه از بین نمی روند بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ...که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستت دارم

 

 

 

 

آموخته ام...که لبخند ارزان ترین راهی است که میشود با آن،نگاه را وسعت داد

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: مقاله، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 19:31 ] [ زهرا ]

شبی می خواندم .... با مهر
سحر می راندم ..... با ناز

چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که می خواند مرا ، با آنکه میداند

گنه کارم 

 


موضوعات مرتبط: ادبی، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, ] [ 1:33 ] [ ضحی ]

 

 

 

 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 19:37 ] [ ضحی ]

 

 


موضوعات مرتبط: عکس، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 19:15 ] [ ضحی ]

از مترسکی سوال کردم:آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده ای؟

پاسخم داد:در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم.

اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:راست گفتی!من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم.

گفت:تو اشتباه می کنی!

زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: مقاله، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 19:12 ] [ زهرا ]

 

شاید شک برانگیز باشد که چین در یکی دو دهه اخیر به سمت تبدیل شدن به یک قدرت فوق العاده گام بر می دارد ولی آنقدرها دور از واقعیت هم نیست. گویا چشم بادامی های چینی این اتفاق را دارند به تدریج حس می کنند. اتفاقاتی که آنها را به سمت و سوی دنیایی مدرن و برخورداری از تکنولوژی های برتر سوق می دهد. نمونه ای از این تکنولوژی ها را می توان در صنعت راه آهن و قطارهای سریع السیر این کشور مشاهده کرد.

 

چین بعد از یک سری حوادث ریلی در سال ۲۰۱۱ تصمیم به راه اندازی یک سیستم حمل و نقل ریلی مدرن، امن و پر سرعت گرفته و با اختصاص یک بودجه یک تریلیون دلاری قرار است تا پایان سال آینده میلادی ۱۳ هزار خط ریلی جدید برای قطار های پرسرعت تاسیس کند. این کشور در حال حاضر مرکز بزرگترین شبکه قطارهای سریع السیر در جهان است و با داشتن 12 هزار و 874 کیلومتر ریل راه آهن با هزینه‌ای برابر 66 میلیارد پوند تمامی کشور را به یکدیگر متصل کرده است در حالی که انتظار می‌رود تا سال ۲۰۱۵ در حدود 12 هزار کیلومتر دیگر به راه‌آهن این کشور افزوده شود.

 

در این راستا قطاری سریع السیر را رونمایی کرده‌اند که می‌تواند با سرعت بیش از 350 کیلومتر بر ساعت حرکت کند. این قطار نسبت به قطارهای قبلی که تنها سرعت را مد نظر قرار داده بود دارای ضریب های امنیتی بالا، تجهیزات مدرن با امکانات Vip و همینطور کارکنان سازمان دهی شده ای برای پذیرایی از مسافران است. این نوع قطارها فعلا در مسیر پکن، شانگهای تردد دارند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 


موضوعات مرتبط: پست های جالب، عکس، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 16:45 ] [ محمد حسن ]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: پست های جالب، عکس، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 16:36 ] [ محمد حسن ]

صبح ها مسیر ثابتی دارم و اگر عجله نداشته باشم آنقدر در ایستگاه منتظر می مانم تا تاکسی مورد علاقه ام برسد. در واقع راننده این تاکسی را دوست دارم. راننده پیر و درشت هیکلی با دست های قوی و آفتاب سوخته و چشم های مشکی رنگ است که تابستان و زمستان سر شیشه ماشین را باز می گذارد و با آنکه چهار سال است بیشتر صبح ها سوار ماشینش می شوم فقط سه چهار بار صدای بم و خش دارش را شنیده ام. ماشینش نه ضبط دارد، نه رادیو و شاید همین سکوت، حضورش را این چنین لذت بخش می کند. ما هر روز از مسیر ثابتی می رویم، فقط چهارشنبه های آخر هر ماه راننده مسیر همیشگی مان را عوض می کند. یکی از چهارشنبه های آخر ماه به او گفتم «از این طرف راهمون دور می شه ها.» «می دونم.» دیگر هیچ کدام حرفی نزدیم و او باز هر روز از مسیر همیشگی می رفت و چهارشنبه های آخر ماه مسیر دورتر را انتخاب می کرد. چهارشنبه آخر ماه پیش وقتی از مسیر دورتر می رفت، سر یک کوچه ترمز کرد نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت، بعد گفت؛ «ببخشید الان برمی گردم» و از ماشین پیاده شد. دوباره کمی این طرف و آن طرف را نگاه کرد، یک کوچه را تا نیمه رفت و برگشت بعد سوار شد و رفتیم. به دست هایش نگاه کردم، فرمان را آنقدر محکم گرفته بود که ترسیدم از جا کنده شود، اما لرزش دست هایش پیدا بود، پرسیدم «حالتون خوبه؟» گفت «نه.» نگاهش کردم و بعد برایم تعریف کرد.چهل و شش سال پیش عاشق دختر جوانی می شود. چهارشنبه آخر یک ماه دختر جوان به او می گوید خانواده اش اجازه نمی دهند با او ازدواج کند. راننده از دختر جوان می خواهد لااقل ماهی یک بار او را از دور ببیند. دختر جوان قول می دهد تا آخر عمر چهارشنبه آخر هر ماه سر این کوچه بیاید. چهل و شش سال دختر جوان چهارشنبه آخر هر ماه سر کوچه آمده، راننده او را از دور دیده و رفته است. از راننده پرسیدم «دختر جوان ازدواج کرد؟» نمی دانست. پرسیدم «آدرسشو دارین؟» نداشت. در این چهل و شش سال با او حتی یک کلمه هم حرف نزده بود فقط چهارشنبه های آخر هر ماه دختر جوان را دیده بود و رفته بود. راننده گفت «چهل و شش سال چهارشنبه آخر هر ماه اومد ولی دو ماهه نمیاد.» به راننده گفتم «شاید یه مشکلی پیش اومده.» راننده گفت «خدا نکنه» بعد گفت «اگر ماه دیگر نیاد می میرم.»

 


موضوعات مرتبط: ادبی، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, ] [ 19:13 ] [ ضحی ]

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند..

پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت : ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.”
مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.. برادر پسرک را روی صندلی‌اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد..

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛ اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب كند 


موضوعات مرتبط: ادبی، داستان کوتاه، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, ] [ 18:53 ] [ ضحی ]

یک شبی مجنون نمازش را شکست                       بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود                       فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او                                 پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای                         بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای                                 وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی                                 دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق ،دل خونم مکن                        من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم                                این تو و لیلای تو من نیستم

گغت:ای دیوانه لیلایت منم                              در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی                             من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم                              صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره صحرا نشد                              گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت                       غیر لیلا برنیامد از لیت

روز و شب او را صدا کردی ولی                   دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی                       در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود                 درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهم باش تا شاهت کنم                        صد چو لیلا کشته در راهت کنم

 

 

 

 

 

 

              


موضوعات مرتبط: مقاله، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, ] [ 13:10 ] [ زهرا ]


مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد.

وقتی پول ها را دریافت کرد، رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید:آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کردم؟

مرد پاسخ داد:بله قربان من دیدم.

سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و او را در جا کشت.

او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید:آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کردم؟

مرد پاسخ داد:نه قربان، من ندیدم اما همسرم دید!

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 16:49 ] [ زهرا ]

یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می‌توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می‌دانند.
در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست‌شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپه رسیدند درجا میخکوب شدند.

یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرأت کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست‌شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه‌های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی‌اش چه فریاد می‌زد؟ بچه‌ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.»
قطره‌های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست‌شناسان می‌دانند ببر فقط به کسی حمله می‌کند که حرکتی انجام می‌دهد و یا فرار می‌کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیش‌مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه‌ترین و بی‌ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.





 


موضوعات مرتبط: ادبی، داستان کوتاه، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 14:28 ] [ ضحی ]

 


 
عماد به خاطر شکی که به همسرش داشته او را به قتل رسانده است و اکنون منتظر صدور و اجرای حکم اعدام است اما با ورود سیما به عنوان وکیل تسخیری و پیشنهاد غافلگیر کننده ای که می دهد , مسیر داستان شکل دیگری پیدا می کند..
بازیگران : حامد بهداد , الناز شاکردوست , پوریا پورسرخ
کارگردان : محمد رضا رحمانی

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: دانلود، فیلم، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 14:5 ] [ محمد حسن ]

 


موضوعات مرتبط: آیا میدانید؟، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 14:13 ] [ ضحی ]

چطوری جوون بمونیم؟ 




1-اعداد و ارقام غیر ضروری رو دوربنداز!
این اعداد شامل سن، قد و وزن میشه
بگذار دکترها راجع به این عددها نگران باشن
خوب واسه همینه که بهشون ویزیت می دی.




2دوستهای شاد و خوش و خرم و سر حالت رو برای خودت نگه دار! 
آدمهای بی حس و حال تو رو هم بی حال می کنن ( اگه خودت جزو این دسته ای حواست باشه!)





3- دائم در حال یادگیری باش! 
سعی کن بیشتر راجع به کامپوتر، کارهای دستی،باغبانی و
خلاصه هرچی که فکر می کنی یاد بگیری
هیچوقت نگذار مغزت بی کار بمونه
"مغز بیکار پاتوق شیطانه"
این شیطان هم اسمش آلزایمرِ 

 

 

 

 

 

 


 


موضوعات مرتبط: پست های جالب، مقاله، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 13:19 ] [ ضحی ]

 


 

 


موضوعات مرتبط: عکس، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 12:37 ] [ ضحی ]

 

تا امروز از محصولات بهداشتی و آرایشی مختلفی استفاده کرده‌اید اما هیچکدام نتیجه مطلوبتان را ایجاد نکرده‌اند. بااینکه کرم‌های موضعی می‌توانند تغییرات خوبی در کیفیت پوست ایجاد کنند اما یک رژیم‌غذایی متوازن کمک می‌کند که موادمغذی حتما جذب بدن شوند.  متخصصین اعتقاد دارند که هیچ چیز برای داشتن پوستی شاداب و جوان بهتر از رعایت یک رژیم‌غذایی مخصوص نیست که در آن از موادغذایی استفاده می‌شود که بالاترین میزان ویتامین‌های ضدپیری را دارند. اما شاید فکر کنید که بهتر است با خوردن چند قرص ویتامین در روز کار خود را ساده‌تر کنید. اما بهتر است بدانید که موادغذایی بهترین راه برای برآوردن نیازهای بدنتان است. استفاده از موادغذایی نه تنها انتخاب خوشمزه‌تری است، بلکه مکمل‌های غذایی همه ویتامین‌ها و موادمغذی موجود در محصولات طبیعی را ندارند. در این مقاله کمکتان می‌کنیم بفهمید چطور با رژیم‌غداییتان، قابلیت بدن خود برای مقابله با چین و چروک را بالا ببرید

 

تمشک

 

با آنتی‌اکسیدان‌های موجود در تمشک، از تخریب سلولی ناشی از بالا رفتن سن جلوگیری کنید. آنتی‌اکسیدان‌ها با رادیکال‌های آزاد مقابله می‌کنند تا از پوست شما دربرابر مهاجمین محیطی محافظت کنند. مصرف موادغذایی که سرشار از آنتی‌اکسیدان باشد، یکی از ساده‌ترین ، طبیعی‌ترین کارهایی است که برای تقویت سلامت و زیبایی خود می‌توانید انجام دهید. پس از این به بعد در سیریال صبحانه خود یک مشت تمشک بریزید.

 

شیرکاکائو

 

با نوشیدن شیرکاکائو سرشار از فلاوونوئید، سلامت پوستتان را ارتقا بخشید. در یک تحقیق جدید که در آن از زنان خواسته شده بود طی ۱۲ هفته به طور مرتب از نوشیدنی شیرکاکائو استفاده کنند، مشخص کرد که جریان خون در بافت‌های پوستی این افراد افزایش یافته و همین مسئله موجب آ‌‌‌ب‌رسانی بهتر پوست آنها و کاهش سختی و پوسته‌پوسته شدن آن شد.

 

کیوی و توت‌فرنگی

 

 با خوردن توت‌فرنگی و کیوی که سرشار از ویتامین C هستند، از بروز چین و چروک جلوگیری کرده و کلاژن پوستتان را تقویت کنید.  ویتامین C فقط برای سرماخوردگی خوب نیست! در یک تحقیق مشخص شد که موادغذایی سرشار از ویتامین C با کاهش چین و چروک و خشکی پوست همراه است. ویتامین C همچنین التهاب پوست را از بین برده و به کاهش پف زیر چشم‌ها کمک می‌کند. از آنجا که کیوی یکی دیگر از منابع آنتی‌اکسیدانه است، می‌تواند رادیکال‌های آزاد که موجب التهاب، آسیب رسیدن به سلول‌ها، سرطان و بیماری‌های قلبی می‌شود را خنثی کند.

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: مقاله، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 11:33 ] [ محمد حسن ]

 

 

دقت کردین اتفاقات زندگی معمولا با این ۳ تا نمیخونه اصلا !

 

 

 



 

این ۲ تا رو میشناسین !؟

همیشه سر یه چیزی دارن دعوا میکنن !

 

 

 

 

 

این صحنه یادتونه !؟ خیلی خوب بود بود یه هفته طول میکشید !

 

 

 

 

 

خیار مجلسی هستن ایشون !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: طنز، عکسای طنز و خنده دار، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 11:18 ] [ محمد حسن ]


 

 

به منشی شرکتمون میگم برو تو پروگرام فایل

 

میگه کامپیوترو روشن کنم ؟ :|

 

گفتم نه , چند تا سوراخ پشت کیس گذاشتن

 

از اونجا سعی کن به حول و قوه الهی وارد بشی :)

 

.

 

.

 

.

 

استاد فیزیک ۲ ما یه استاد جا افتاده و تقریبا مسنی بود

 

به ندرت شوخی میکرد ولی همه دوسش داشتن.

 

یه بار سرکلاس وسط درسش یه چیزی رو استباه گفت بنده خدا

 

تا آخرای کلاس یه پسر بی مزه هی داشت نچ نچ میکرد می رفت رو مخ همه

 

این شد که استاد موجه ما یهو برگشت با خونسردی تمام گفت:

 

کیه داره باباشو صدا میکنه؟؟؟ :) )

 

.

 

.

 

.

 

یه سوالی هست مدت هاست ذهن ِ منو مشغول کرده ..

 

من میخوام ببینم اونی که داشت زبان فارسی رو اختراع میکرد

 

اون روز اول

 

چی شد که تصمیم گرفت قورباغه ق اولش«ق» باشه غ دومش«غ» ؟

 

 

 

 


 


موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, ] [ 11:19 ] [ محمد حسن ]

 


 

 

 

 

نام فیلم : انتهای خیابان هشتم

ژانر : اجتماعی

بازیگران : حامد بهداد، ترانه علیدوستی، صابر ابر و …

کارگردان : علیرضا امینی

خلاصه فیلم : داستان فیلم در مورد دختری به نام نیلوفر است که فقط سه روز فرصت دارد تا صد میلیون تومان پول فراهم کند تا رضایت شاکی برادرش را جلب کند و از اعدام او جلوگیری کند …

 

 

 





 


موضوعات مرتبط: دانلود، فیلم، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, ] [ 20:59 ] [ محمد حسن ]
جیرجیرک به خرس گفت:دوستت دارم
خرس به جیرجیرک گفت:الان وقت خواب زمستونیه.شش ماه دیگه میام تا درباره اش حرف بزنیم.

شش ماه بعد وقتی خرس از خواب زمستانی بیدار شد،جیرجیرک رو پیدا نکرد. او نمی دانست عمر جیرجیرک ها سه روز است

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: ادبی، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, ] [ 17:20 ] [ زهرا ]
درباره همه اش خوب فکر کن
 

به چیزی که گذشت غم مخور،به چیزی که پس از آن خواهد آمد لبخند بزن.
-همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن.فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی
-خود را به فردی بهتر تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از اینکه دیگری را بشناسی و توقع داشته باشی که او تو را بشناسد.
- زیاده از حد خود را تحت فشار مگذار.بهترین چیز ها زمانی اتفاق می افتد که توقع نداری.
- هنرمند کسی است که اشک دیگران را به شادی تبدیل کند.
- مال،از بهر آسایش عمر است،نه از بهر گرد کردن مال.
- گورستان،خواندنی ترین دفتر خاطرات و مؤثر ترین کتاب پند است.
- سخاوت در زیاد دادن نیست،به موقع دادن است.
- گاهی باید قبل از برطرف شدن نقص های خودمان،نقص هایمان را بپذیریم.
- احساساتم نه خوبند ونه بد.اما به خاطر اینکه مال من هستند اهمیت دارند.
 تا زمانی که توقف نکرده اید مهم نیست چقدر آهسته پیش می روید.
- برنده می گوید مشکل است،اما ممکن و بازنده می گوید ممکن است ، اما مشکل.
- اگر میخواهید محال ترین اتفاق زندگیتان رخ بدهد،باور محال بودنش را عوض کنید.
- هنگامی که به پیشرفت های شخصی ام توجه می کنم،مشکلاتی که هیچ تسلطی بر آنها ندارم برطرف میشوند.
- مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از آن گلها دوست داشتنی ترند.
- ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد،تا اینکه دروغی آرامم کند.
- این قدر درگیر زخم های کهنه نشو تا رشد تازه را فراموش کنی.
- تنها دو روز در سال هست که نمیتونی کاری بکنی!یکی دیروز و یکی فردا.
- تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند.
 


- چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است.
- اگر گیاهان صدایی نداشته باشند به معنای آن نیست که دردی ندارند

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: ادبی، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, ] [ 17:12 ] [ زهرا ]
ایرانی با هوش
 
همین چند هفته پیش بود که یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت .وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا دارد و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری و به مبلغ5000 دلار داره
کارشناس بانک نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره
مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام  آقا موافقت کرد آن هم فقط برای دو هفته
کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گران قیمت را گرفت و ماشین به پارکینگ بانک در طبقه پایین انتقال داد
خلاصه مرد بعد از دو هفته همان طور که قرار بود برگشت 5000 دلار +15.86 دلار کارمزد وام رو پرداخت کرد
کارشناس رو به مرد کرد و گفت :از این که بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم
و گفت ما چک کردیم و معلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با تین همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام گرفتید؟
ایرونی یه نگاه به کارشناس بیچاره کرد و گفت:تو فقط به من بگو کجای نیویورک می تونم ماشین 250000 دلاری رو برای دو هفته با اطمینان خاطر و با فقط 15.86 دلار پارک کنم ؟!!!!!!!!!!!

موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, ] [ 17:9 ] [ زهرا ]

من آموخته ام که برای زخم پهلویم برابر هیچ کیکاووسی ، گردن کج نکنم وزخم در پهلو وتیر درگردن،خوشتر تاطلب نوشدارو از ناکسان وکسان.زیرا درد است که مرد میزاید وزخم است که انسان می آفریند.

پدرم میگوید : قدر هر آدمی به عمق زخمهای اوست.

پس زخمهایت را گرامی دار. زخمهای کوچک رانوشدارویی اندک بس است تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوش دارویی شگفت بخواهد

وهیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست. ونوشداروی عشق تنها در دستان اوست .


او که نامش خداوند است.

پدرم گفته بود که عشق شریف است وشگفت است ومعجزه گر اما نگفته بود او که نوشدارو دارد، دستهایش این همه از نمک عشق پر است ونگفته بود که عشق چقدر نمکین است ونگفته بود که او هر که را دوست تر داردبر زخمش از نمک عشق بیشتر میپاشد!

زخمی بر پهلویم است وخون میچکد وخدا نمک می پاشد. من پیچ میخورم وتاب میخورم ودیگران گمانشان که میرقصم!

من این پیچ وتاب را و این رقص خونین را دوست دارم، زیرا به یادم میآورم که سنگ نیستم،چوب نیستم خشت وخاک نیستم که انسانم...

پدرم گفته است از جانت دست بردار، از زخمت اما نه، زیرا اگر زخمی نباشد، دردی نیست و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود واگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شد و


عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت ...

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: ادبی، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, ] [ 13:27 ] [ زهرا ]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: عکس، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, ] [ 13:17 ] [ زهرا ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

........... یک............یک دو.............. یک دو سه ... صدا میاد؟ آماده ، حرکت : اینجا فانی بلاگ است . وبلاگی برای زندگی ، جایی برای آرامش ، مکانی برای دور هم بودن ، فضایی برای گسترش اطلاعات و اندیشه ها . فانی بلاگ ، کلبه ای کوچک که در آن صمیمیت حرف اول را زده و دروغ ، دورویی و شایعه در آن جایی ندارد . در کلبه ی ما رونق اگر نیست ؛ صفا هست . خوش باشید تو فانی بلاگ. probit.microlab@yahoo.com zoha.bahmani@rocketmail.com saraahmadifam@yahoo.com zahra.masdar@yahoo.com 09141190073 جیمیل اختصاصی فانی بلاگ : funnyblog.loxblog.com@gmail.com
آرشيو مطالب
تير 1393
خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 آبان 1390 شهريور 1390
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 233
بازدید ماه : 1414
بازدید کل : 112695
تعداد مطالب : 375
تعداد نظرات : 191
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


کد متحرک سازی عنوان وبلاگ دوست گرامي سلام